شهر عشق
باید بگویم فکر فردا را ندارم
من طاقت غم های بیجا را ندارم
اینجا کنار تو برایم امن امن است
ترس از جهنم و هیولا را نداریم
اصلا عزیزم غصه ی عالم به ما چه!؟
ظرفیت غمگین شدن ها را ندارم
من کل دنیایم فدای تار مویت
دارم تو را و کل دنیا را ندارم
یک آدم معمولیم _ دیوانه ی تو _
من شهرت مجنون و لیلا را ندارم
با تو هر آنچه خوب و دلخواهست دارم
شاید ... اگر ... ای کاش و اما را ندارم
طغیان از تو گفتن و از تو نوشتن
شد این غزل که گفته ام با " را ندارم " .
نوشته شده در سه شنبه 89/9/2ساعت
10:13 عصر توسط ali نظرات ( ) | |
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |